سه صحنه
صحنه اول
دم دمای صبح است و من در اتاق بزرگم که فقط یک طرفش را فرش کردهایم خوابیدهام. در خواب شیرین اواخر بهار هستم. نسیم صبح گاهی خرداد ماه از میان برگهای درخت تنومند خرمالوی حیاط خانه عبور میکند و پرده توری اتاقم را کنار میزند. میآید و مرا آنچنان نوازش میدهد تا به خودم بپیچم و گرمای ناچیز پارچهای را که به خودم پیچیدهام را غنیمت بدانم. همه چیز این صبح دل انگیز است و من میتوانم راحت بخوابم
ناگهان صدای جیغ مهیبی چرتم را پاره میکند. صدا نامفهوم است و بلند. زمین انگار میلرزد و این نشانه ایست از اینکه همه به تکاپو افتادهاند. به سرعت پتو را کنار میزنم و به درون تراس خانه میپرم. صدا از خانه دیوار به دیوار ماست. مادرم و پدرم میخواهند به آن خانه بروند. زن صاحبخانه علی رغم وزن زیادش چابکتر است و سریعتر میرسد به درب خانه همسایهمان. هنوز صدای شیون از خانه کناری به گوش میرسد و کم کم همسایگان کوچه پشتی هم از در دیگر خانه مان می آیند تو و به سمت خانه همسایه مان میروند
در میزنند، با تاخیر کسی از پلهها پایین میرود و در را باز میکند. صاحبخانه ما هم که سن و وزن زیادی دارد به زحمت و عصا زنان خود را به خانه همسایه میرساند و زیر لب چیزی میگوید که من نمیفهمم
من به درون اتاقم برمیگردم. حدس میزنم چه اتفاقی افتاده است و ناراحت هستم
چند دقیقه بعد آ مبولانس میآید و مرد همسایه را که دیگر جان ندارد با خود میبرد
صدای جیغ صدای دختری بود که یتیم شده بود
صحنه دوم
چند ماهی میشود که از آن خانه خرمالویی به تهران و خانهای آمدهایم که در روز چند ساعت بیشتر آفتاب ندارد. ساعت تقریباً 11 شب است و در خانه ما، من و پدرم بیداریم و در حال تماشای تلویزیون
ناگهان صدای جیغ زنی میآید
من و پدرم همانطور با شلوار راحتی و زیرپیرهن به داخل حیاط و کوچه میپریم و به سمت خیابان البرز میدویم چون صدا از آن سمت آمده است. به خیابان البرز نرسیده جوانی را میبینیم که با شلوار جین و کت اسپرت و کلاهی که فکر میکنم برت باشد در کوچه میبینیم. جوان کمی قوز کرده و شانه ها را بالا آورده تا یقه کتش گردنش را گرم نگه دارد. از او میپرسیم. صدای جیغ را شنیده؟ و آیا فهمیده برای چه بوده؟ میگوید از همین خانه بوده و به خانه سر کوچه اشاره میکند که چراغ طبقه دومش روشن است. فکر میکنم زنی را هم لحظه ای در قاب پنجره دیدم. هنوز سر و صدای خفیفی از خانه می آمد. به پدرم نگاه میکنم و او هم به من. در کوچه هیچ کس نیست. هیچ کس از خانه اش بیرون نیامده و انگار نه انگار.هوا سرد است.
چکار کنیم؟ :_
.هیچ، بریم خونه :_
سرخورده از اینکه کاری نکرده ایم به خانه برمیگردیم
چند روز بعد پدرم ماجرا را برای یکی از اقوامی که از موقعی که یادم می آید ساکن این شهر بی ستاره هستند تعریف میکند. او میگوید که اشتباه کرده ایم که رفته ایم برای کمک
میفهمم که پدرم از این حرف ناراحت میشود اما همانطور که اغلب با این فامیلمان بحثی او هم حرفی نمیزند چون میداند فایده ای ندارد
و من به این فکر میکنم که آیا این صدا هم کسی را یتیم کرده است؟
صحنه سوم
نمیدانم چند سال دارم. 4 سال یا 5 سال
در خانه فامیلمان که از موقعی که یادم می آید ساکن تهران هستند، هستیم
شاید سر شام بودیم و یا اینکه داشتیم رخت می انداختیم برای خواب. مهم نیست
از خانه همسایه فامیلمان صدای جیغ می آید. همه به سرعت به سمت بیرون خانه میرویم. چند خانه آن طرف تر همسایه ها جمع شده اند. زن و شوهری دعوا کرده اند و کار به زد و خورد رسیده است. زن در را باز میکند و بیرون میپرد. همسایه ها سریع زن را بیرون می آورند و شوهر را به درون خانه میفرستند. هرکس به شکلی کمک میکند. زن زخمی شده است
.فامیلمان و همسایه ها زن را به بیمارستان میبرند و یکی از همسایه ها هم مواظب بچه های زن و شوهر است
.الان که میبینم فکر میکنم احتمالا فامیل ما هم مثل تهران مدرن تر شده است
.پ.ن:متن زیر را بخوانید
مفهوم رفتار اخلاقی در سبک زندگی مدرن
پ.ن 2: الان خبرنگار بی بی سی از اینکه امروز به خاطر روز جهانی بی شلواری است در 50 کشور دنیا عده ای از مردم در محافل عمومی بدون شلوار ظاهر شده اند. 2 نکته داشت این مساله اول اینکه این گروه شاید زیاد نباشند ولی بی بی سی با گزارش دادنش به بزرگنمایی آنها میپردازد(تمام تصاویری که پخش کرد چند واگن مترو بود که آدم ها در آن بی شلوار بودند). نکته دوم این جمله خبرنگار بود که میگفت در نیویورک کار برای بی شلوارها راحت تر است چون اینجا کسی به کسی کاری ندارد!!!
دنیا داره به چه سمتی میره؟؟؟
ماهایی که با بی اعتنایی نسبت به دیگران از کنارشون میگذریم زمانی هم پیش میاد که به کمک دیگران احتیاج داریم ولی به خاطر همین ادب ظاهری که خودمون ترویجش دادیم هیچکس کمکون نمیکنه.
البته به این هم باید توجه کرد که برخی به بهانه توجه به هم نوع به شخصی ترین مسائل دیگران هم وارد میشن.
درکل حفظ حریم بین کمک به دیگران و دخالت درمسائل شخصی سخته. خیلی باید دقت کرد.