دنیای ما یا دنیای سیمز Sims

پنجشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۰، ۰۲:۵۴ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام

سیمز( sims ) نام بازی کامپیوتری است که تاکنون 3 شماره از آن انتشار یافته و با استقبال خوبی روبرو بوده است. این بازی هیچ خط داستانی مشخصی و ماجرایی ندارد که با آن بازیکن ترغیب به ادامه بازی شود . و این خود سوالی را برای ما به وجود می آورد که چرا این بازی با استقبال روبه رو میشود. جواب در این نکته است که این بازی یه بازی شبیه سازی زندگی است و در این شبیه سازی بازیکن میتواند خواسته ها و آرزوهای خود را بازی کند.حال از جذابیت های بصری این بازی میگذریم.

حال باید چند سوال از خود در رابطه با این بازی بپرسیم.اینکه چرا فکر میکنیم این بازی شبیه به زندگی است؟ اینکه شخصیت ها در این بازی اصلا شخصیت ندارند و این بی شخصیت ها چه زندگی دارند که بخواهد شبیه به زندگی ما باشد؟ اینکه حالا مثلا اومدیم و زندگی رو شبیه سازی کردیم، آخرش که چی؟ که چی بشه؟ آخرش میخواد چه اتفاقی بیفته؟

واقعیت اینه که تمام سوالات بالا سوالات انحرافی هستند. چرا که اتفاقا این بازی خیلی هم خوب زندگی را شبیه سازی کرده است.خیلی هم خوب این زندگی را ترغیب و تشویق میکند. اما نکته قابل تامل در چیستی این زندگی موجود در سیمز است. زندگی که باید آخرش بگویی : آخرش که چی؟ زندگی انسان بی هویت امروزی همین زندگی است. زندگی انسان مادی برآمده از تمدن کنونی (معروف به غرب) همین زندگی است.این زندگی انسان تمدن غربی است(توجه کنید که منظور غرب جغرافیایی نیست همین تهران هم غرب است). تمدنی که به جنبه های الهی انسان توجهی ندارد و ابتدا آن را اصلا قبول ندارد و بعدا با تفکیک علم ومعرفت آن را جزء معرفت میداند و بی ارزش (از لحاظ علمی!!!!) میشمارد و انسان را موجدی محصور در ماده میبیند.این تمدن ، این انسان و این زندگی را برای انسان به وجود می آورد.این زندگی بازی سیمز همین زندگی این تمدنی است. به همین بی معنایی و به همین پوچی.

سیمز خوب شبیه سازی کرده است.اینطور نیست؟

بعد از تحریر: اینکه این بازی تبلیغ کننده سبک زندگی آمریکایی است، اینکه این بازی جزء مصادیق تهاجم فرهنگی است، اینکه این بازی آموزش دهنده حرص و ولع برای نوجوانان ما است ، اینکه این بازی روحیه مصرف گرایی را افزایش میدهد،اینکه این بازی با وارد کردن شخصیت های شکل فضایی هایی با پوست آبی رنگ به دنبال اهداف دیگری هم هست، همه اینها درست. اما بنده در این نوشتار سعی کردم لایه ای از زندگی خودمان را نشان بدهم نه این بازی را.

۰ ۹۰/۰۹/۲۴

ایمان صفرآبادی

سبک زندگی

غرب

۲۴ آذر ۹۰ ، ۱۶:۳۰

میثم

به نظر من sims اصلا روش زندگی غربی رو رواج نمی ده
مثلاَ تا حالا دیدی تو این بازی طرف بره مشروب بخوره؟
نه. چون sims ساخته شده تا شبیه زندگی همه باشه نه زندگی غربی
اصلاَ مرز زندگی غربی و شرقی تو این بازی وجود نداره. sims زندگی همه آدماست

۲۴ آذر ۹۰ ، ۱۹:۱۲

بنده خدا

( توجه کنید که منظور غرب جغرافیایی نیست همین تهران هم غرب است)

سلام

به جمله بالا توجه کردم البته نه الان بلکه مدت هاست دارم توجه می کنم و این حرف رو قبول دارم!
برام جالب بود
روزخوش

۲۴ آذر ۹۰ ، ۲۱:۴۰

آبشار اندیشه

سلام دنیا قشنگ!
ممنون که اومدی ونظر دادی اما چرا خصوصی؟!
در مورد زندگی غربی هم همینقدر که زندگی تهرانیا رو با اون یکی کردی کافیه که بگم تصور غلطی داری از زندگی غربی البته از همون جهتی که فرمودی منظورم هست (قابل مقایسه هم نیست تا چه رسد که یکی باشه!)
من حداقل ده خانواده فامیل ودوست اونجا دارم که پای صحبتاشون نشستم اما اینی نیست که شما گفتی
ما با تمام ادعای زندگی معنوی ودینی غرق در پوچی هستیم
اونا با زندگی مادی ونگاه دنیایی بسیار بیشتر از ما اخلاق مدار وبه دنبال زیبایی های انسانی هستند
اوناهیچ وقت به پوچی نمیرسند چون به زندگی در دنیا با تمام وجود معتقدند
ماغرق در پوچی هستیم چون به زندگی آخرت معتقد نیستیم حتی به اندازه یک کلمه
اونا روی اعتقادشون ایستادن تا آخرش اما ما به یک حرفشم پایبند نیستیم
خیلی زوده بتونیم دستاوردهای غرب رو زیر سوال ببریم
پوچی مال ماست اونا خوب میدونن که دنبال چی هستن
یاعلی
برقرارباشی

۲۴ آذر ۹۰ ، ۲۳:۰۸

در مورد بازی
منظور من این بود که سیمز به خاطر تطبیقی که با زندگی همه پیدا می کرد پرفروش شد نه اینکه بخوان با درست کردن این بازی مسیر زندگی افرادو بهشون نشون بدن.
اما در مورد زندگی
اگه درست فهمیده باشم منظورت اینه که چرا همه می گن آخرش که چی
خوب معلومه به خاطر اینکه که هیچ کس هدفی نداره که بخاد به خاطر اون هدف زندگی کنه همه زندگی می کنن چون دیگران ازشون انتظار زندگی کردن دارن
همه زندگی می کنن چون جامعه بهشون تلقین کرده که زندگی آدما مثل قطارا ریل داره
این یه اصلیه که اصلاً نمی شه گفت از فرهنگ غربی توی زندگی ما اومده اگه نگاه کنی خیلی خیلی قدیما هم همین طور بوده همیشه بیشتر مردم از روی ریل ها حرکت می کردند و به همین دلیله که همه آخرش می گن "آخرش که چی"

۲۵ آذر ۹۰ ، ۰۷:۳۱

عباس فراهانی

سلام
مرسی از طرح این موضوع
ولی بحث جامع برامده ازاین مطلب فقط شامل همین بازی نمیشه
بنظرمن همه بازیهای کامپیوتری تخدیرکننده هستند شما یکیشو نام ببر که اخرش هیچ نباشه . همون فوتبال که همذات پنداری میکنی تهش چیه
البته اسمش روشه بازی و بازی هم یعنی سرگرمی
خوب پس اگر بازی میکنی که سرت گرم بشه فقط - پس چرا دنبال چیستی اون میگردی چون خودت داری میگی بازی .
شما به بازیهای سنتی ما درگذشته بنگر (الک دو لک - گرگم به هوا - خرس وسط و.....) اگه تاحالا بازی کرده باشی میبینی تهش مسرت و شادیه چون فکرو بدن باتوجه به توانائیهای هرکس فعال شده
اماتوبازی کامپیوتری اینجوری نیس و اگه منصف باشی تهش یه ادم عصبانی و لجوج رو میبینی

ودر اخر من یه خواهش کلی دارم در برخورد با مسائل فرانگری کنید و اینقدر مسائل را شرقی غربی نکنید خیلیها الان تو غرب بقول شما خغرافیائی هستند و کاملا شرقی زندگی ، فکر و حتی تعلیم میدهند پس عیبی نداره تضاد اونهم وجود داشته باشه
ادمها فقط تکلیفشون باید بایه چیز مشخص باشه حالا اگه گفتی اون چیه

۲۵ آذر ۹۰ ، ۰۸:۴۶

سلام
شمانمیتونیدازهرجمله ای میخایداستفاده کنید وبعدبگید منظورم همینی هست که شما گفتی! هرجمله ای بار معنایی داره وباید در بیان دقت کرد.
شما فرمودید
" آخرش که چی؟ زندگی انسان بی هویت امروزی همین زندگی است. زندگی انسان مادی برآمده از تمدن کنونی (معروف به غرب) همین زندگی است.این زندگی انسان تمدن غربی است(توجه کنید که منظور غرب جغرافیایی نیست همین تهران هم غرب است). تمدنی که به جنبه های الهی انسان توجهی ندارد و..."
این کاملا اشتباهه! بی هویتی امروز ما از غرب نیست وغرب هم در پوچی قرار نداره. اونا به دنبال سعادت در حرکتند وتا الان هم از ما خیلی جلوترند
حلقه وین نقطه عطفی در فلسفه غرب بوده است والبته دستاورد اصلی آنها در فلسفه خلاصه نمیشود که ما در فلسفه کمتر از آنها نیستیم اما در علوم انسانی واجتماعی فوق العاده پیشرفت کرده اند وپیاده کردن اصول فلسفی در زندگی بسیار مهمتر از خود فلسفه است ومابانگاه کنونی وروند فعلی به گرد پای آنها در زندگی سعادتمند نخواهیم رسید
دینی که به درد دنیای ما نخورد به درد آخرت ما هم نخواهد خورد
یاعلی
برقرارباشی

۲۵ آذر ۹۰ ، ۱۴:۵۵

نا شناس

سلام
از نظر من پوچی زندگی یک مورد جقرافیایی و یا جمعی نیست بلکه کاملاً یک مورد شخصی است ؛ البته محیط اطراف می تونه مؤثر باشه ولی در نهایت انسان دارای اختیار و قوای عقل و منطق است . هدف آفرینش در مورد همه یکسان بوده ولی درکها متفاوت است .ممکن است انسانی در آن سو بهتر از انسانی این سو به این درک رسیده باشد ولی به شیوه خودش.

۰۶ مرداد ۹۲ ، ۲۱:۵۸

What ? chera cherto pert migi ? avalan k hame to in bazi shakhsiat daran, dar zemn bayad baraye har adami k misazim ye hadaf dar zendegi entekhab konim, pas lotfan ba in etelaate kami k dari ezhare nazar nakon

۲۷ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۳۰

یه نخود چی

خب زندگی غرب باشه. ولی من دوسش دارم.دقیقا نصغف ما ازی میکنیم که ببینیم دنیای اون ور اب چه شکلیه!:-) و جنبه ی سرگکرمی هم داره. ملت ما سرگرمی ندارن.میخواین به اینم گیر بدین؟:-) همه چی رو بستن و زوری کردن.اینو دیگه نه

اسفار صفر

اسفار صفر

وبلاگ شخصی ایمان صفرآبادی فراهانی

عمومی

نقد مشهورات

کتاب

شهادت

خاطرات

فیلم